به آسمان نگاه می کند...نه!هنوز نیمه شب است...تا اذان مانده...اما دیگر تاب ندارد...آرام پای در حیاط میگذارد...علی بی تاب...مرغان بی تاب...در بی تاب...محراب بی تاب...
موذن چه تلخ اذان می گویی و چه شیرین....!
سجاده به انتظار بی تاب...
علی نیت میکند...دو رکعت قرب میگذارم بر این غربتکده،باشد که آخرین زمزمه باشد پیش از آن رستگاری بزرگ...
علی تکبیر میگوید...خدایا تو بزرگتر از آنی که مرا دو رکعت تمام منتظر بگذاری...
علی حمد می خواند...و جهان در سکوت تا آحرین بار اهدنا الصراط ال مستقیمش را آمین گوید...
علی قنوت می کند...و دعا از قنوت علی پرواز می آ موزد....
علی به رکوع می رود...تحمل کن علی جان!لحظه ای بیش نمانده...
حسنین کجایید؟؟؟؟؟!!!!!
نه علی جان...نه!
به سجده مرو!....
وای بر تو کوفه!
وای بر تو.....